۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

نوشتن از مهاجرت

تازه همین چند ماه پیش بود که تصمیم قطعی گرفتم دیگر ننویسم. سالها بود می نوشتم. تقریبا جزو اولین وبلاگها. با یک اسم شناخته شده. تا همین پیش پای شما. خرداد اخیر. چنان که افتد و دانید. حالا با اوضاع امنیتی جدید کمی ترسیده بودم. سال به سال دریغ از پارسال. برای مسافری مثل من که چند ماهی بود همراه تازه ای پیدا کرده به صلاح نبود. نمی شد این آخرین راه فرار را بی دلیل مسدود کرد.

زمانی که قرار بود 9 ماه پیش برای مصاحبه مهاجرت کبک به سوریه برویم خیلی در اینترنت چرخیده بودم. به دنبال سوالات و تجربیات دیگران. وبلاگ ها و سایت ها انگشت شمار بودند. اما اخیرا وبلاگ های بیشماری دیدم که نویسندگانشان همه منتظر هستند. در راه رفتن. مهاجرت. چقدر هم خوب می نویسند. مخصوصا وبلاگ نلی که یک جورهایی شده مثل گوگل. سایت مرجع. اول صبح و آخر شب حتما باید اقلا یک بار بخوانمش. اگر در طول روز بیست بار نخوانده باشم.

 پس دوباره وسوسه نوشتن آمد. اینبار از احساسات  کابوس ها و دلتنگی ها از ترسها. ترس بزرگ به سرانجام نرسیدن فابل مهاجرت به هزار دلیل و ترس بزرگتر به سر انجام رسیدنش. که باید سی و پنج سال خاطره و ارتباط کهنه را بگذاری و بروی.

 

۲ نظر:

  1. سالار جان
    مطمئنم و مطمئن باش كه به زودي مديكالها مي ايد و بدون هيچ ترس و واهمه اي با توكل و اميد ، همچنان صبور قدم بردار
    برات ارزوي موفقيت ميكنم
    ليلا

    پاسخحذف
  2. سلام
    من یک سوال داشتم اگه ممکن باشه
    شما می دونین پول فدرال رو چطور میشه بعد از مصاحبه پرداخت کرد؟ من شنیدم از طریق بانک َaudi كه فقط دلار امريكا ميگيره يا از طريق صرافي كه 4 روز طول ميكشه؟ شما چيزي شنيدن در اين باره؟

    پاسخحذف