۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

جمع بندی یکساله

از یک سال قبل که آمده ام دیگر در این وبلاگ ننوشتم. شاید هم یک بار یا بیشتر نوشتم و تمام. قبل از آمدن فکر می کردم چه می شئود که یک نفر قبل رفتن آنقدر پیگیر هر روز می نویسد و بعد رفتن یا یک باره قطع می شود نوشتن ها یا به تدریج. دلایل مختلفی دارد مطمئنا اما دلیل خودم، اگر خوب کند و کاو کرده باشم و در جهت درست، شاید شوکی بوده که محیط جدید به من وارد کرده. بگذارید تکلیف را همین حالا مشخص کنم. من این نوشته را به مناسبت یکسالگی مهاجرتم پیش روی می گذارم. فکر می کنم نگاهم برای کسانی که مصمم به هجرت اند بسیار آزار دهنده است. پس نخوانید و خیر اموات من نکنید. اما قبل رفتنتان این یک جمله در جواب سوالی که برایتان پیش آمده: اینجا مانده ام بلکه راهی پیدا شود که چندین سال هدر دادن عمر در راه مهاجرت جبران شود یا اقلا شرمندگی پیش خودم کمتر تا برگردم.

   قبل آمدن به کانادا رویایی عجیب و غریب نداشتم. بیشتر یک نوع کنجکاوی بود که این یکی عرصه نامکشوف هم کشف شود. این را خودم می دانستم و بعضی وقتها هم سعی کرده ام توجیهات پیرامونی مثل محیط کثیف ایران و زندگی در کشور پیشرفته و حکومت نالایق و قدر نادیدن در وطن را تنگش بچسبانم. اما هدف اصلی همان بود که بود.

  اما تعجب نمی کنم چرا کسانی که سالها اینجا بوده اند چیزی از واقعیت مهاجرت و واقعیت کانادا نمی گویند. بسیاری، در زندگی معمول عادت کرده اند به خودشان دروغ بگویند و همان توجیهات مرسوم و معمول که می دانیم. وقتی طرف قرار باشد بنویسد، این دروغگویی ناخود آگاه در جملات ساری و جاری می شود.

   اما، حالا بعد یکسال، بی اینکه خودم را به خاطر این تجربه گرانبها سرزنش کنم، حقیقتی را که من دیده ام باز می گویم. مهاجرت، تجربه ای است که فقط یک همسنگ دیگر می توان برایش یافت و آن هم مرگ است. به جای گذاشتن هر چه می دانید و دوست دارید و وایسته اید و رفتن، اما شایسته معاوضه با تجربه مرگ است که بعد آن دیگر نیستی و نمی بینی و زجری هم نیست . اما مهاجرت مرگی را می ماند که بعد آن روح سرگردان باید زندگی جدیدی آغاز کند در کالبدی تازه اما با دلبستگی های گذشته و تجربیات خوب و تلخ قدیم. این است که این زایش از نو، طراوت ندارد. رقصیدن رقصنده ای مریض و علیل را می ماند بر روی صحنه ای بی تماشاگر ، رقصی که پایانی ندارد.

    مهاجرت، گذاشتن هر آن چیزی است که به آن وابسته اید و آن چیز و آن کس هم به شما. این ظلمی است که بر خود روا می دارید و بر دوست دارانتان. به بهای گزاف جنسی می خرید که آن را ندیده اید. در بسته ای رنگین پیچیده شده و بعد اینکه تمام داراییتان را می دهید اجازه باز کردنش دارید.

   بگذارید پیچیدگی را کنار بگذاریم و سرراست و صادق باشیم. اگر کار متوسطی در ایران پر ترافیک بی نظم اسیر در دستان نالایق دارید، اگر چند سالی طول کشیده تا دوستانی دور و برتان را بگیرند، همان دوستان ایرانی که حرف مفت هم کم نزده اند، اگر خانواده ای دارید و از زیر بته نیامده اید، اگر کسی هست که سالی یک بار اجبار رفته اید برای عید دیدنی و رویتان را گرم بوسیده و گفته عمه جان دلم برایت تنگ می شود. اگر وقتی صبح روز امتحان یک بار شده که دیر از خواب بیدار شوید و ماشین نداشته اید و زنگ زده اید به آژانس و بعد فکر نکرده اید که کار عجیب و خارج از برنامه ای انجام داده اید. اگر پنج شنبه شبی در ماه دوستانی دارید که با هم جمع شوید و مزخرف بگویید.. همه اینها در همان شرایط احمقانه ای که ابولقاسم طالبی اش می شود فیلمساز درجه یک و فرهادی رانده شده، همان شرایط را در نظر بگیرید نه بهتر، اگر نه همه اینها با هم که یکیشان را دارید زندگیتان را تباه سراب خوش رنگ و نارنجی کانادا نکنید. بمانید و زندگیتان را ادامه دهید.

   مشکل نه این که پول و کار و خانه و اجاره و بی محلی مردمان محلی و تنهاییتان نباشد که هست و بسیار هم زیاد هست. مخصوصا برای مهاجر ایرانی که اغلب تحصیلکرده است و خوب زندگی کرده. اینجا همه چیز را سخت و دشوار و دور از دست رس خواهد دید. هر جا اگر شانس بیاورد و مصاحبه ای برای کار بگیرد آخر کار یک یهودی رییس یا صاحب کار است که حالش از تو بهم می خورد. اما همه این ها مشکلی نیست که حل نشود. بالاخره بعد مصیبتها و زجر هایی که می کشید، حالا یک سال یا کمتر و بیشتر بالاخره کار و پول از راه می رسد. دوباره همان زندگی که در ایران داشته اید به دست می آورید حالا یک کم کیفیت ظاهری اش بیشتر اما عمق رضایت اش بسیار کمتر.

  همه اینها که گفتم مشکل اصلی نیست اما، مشکل این است که بعد چند سال دیگر با ایران و دوستانتان غریبه خواهید بود. هر دو به تدریج همدیگر را فراموش میکنید و غریبه می شوید. آن وقت می شوید ایرانی غریبه با ایرانی که میان یک مشت تا ابد غریبه زندگی می کند.

   اما در مورد کانادامن حالا بعد یکسال واقعا فکر می کنم اینها، همه این مهاجران را می خواهند به عنوان سیاهی لشگر مالیات بده. اینها حتی سیستم عاقلانه ای برای مهاجر گیری نتوانسته اند راه بیاندازند بعد دویست سال که شروع کرده اند رسمی مهاجر بگیرند. مثلا اعلام نیاز می کنند که فلان مقدار برقکار در سال جاری نیاز داریم. بعد برقکار قبول می کنند و چند سال بعد برقکار بخت برگشته از همه جا بیخبر که همه زندگی اش را گذاشته به امید یک خیال واهی، وارد جامعه ای می شود که نه برقکار می خواهد نه غیر کانادایی که سابقه کار و تحصیل در کانادا نداشته باشد. می شود یک برقکار سر خورده معلق میان زمین و آسمان که باید شانس بیاورد و در یک سبزی فروشی بار جابجا کند. این واقعیت کاناداست. این چیزی است که من می بینم. حالا در مورد جنگ با طبیعت و بی پولی و بیکاری و بی کسی اش هم زیاد روده درازی نمی کنم.

   و اما یک نکته مثبت . اینجا، در کبک که ما هستیم سیستم بسیار دلچسبی وجود دارد برای ادامه تحصیل. دولت محلی تمام خرج تحصیل را می دهد بعلاوه ماهی حدود هفتصد دلار کمک خرجی زندگی که بعد اتمام تحصیل باید حدود نصف این پول را پس بدهید. اگر فقط می خواهید بیس سال آینده زندگیتان مدارک مختلفی بگیرید و خیلی هم کار و در آمد برایتان مهم نیست، به تحصیل در کبک حتما فکر کنید.

   اینها را که نوشته ام غرغر از روی نا امیدی ندانید. من چیزی را که می بینم و لمس می کنم نوشته ام تا بلکه شاید حتی یک نفر هم باشد که زندگی اش با خواندن این متن روال معمول اش را طی کند.

۱۹ نظر:

  1. ghorboone dahanet...
    ensani ke tooye khaki rishe davoonde age age j be jash koni khoshk mishe, hata age khaki ke toosh roshd karde khake fazelabi bashe. merc... be khoda haghighato mige...

    پاسخحذف
  2. agha joon bargard kasi barat davatnameh nafrestadeh!ma irani ha adat kardim hamisheh saze mokhalef bezanim ! liaghatemoon hamoon akhoondaye shipishoo ba on farhange mozakhrafe 80% oon mellate! chi shod ye chize moft bename tahsil dar Quebec dadan khoobeh! maliatesh bade!!! too Iran moft khori o bikario hame dooost daran o ..............

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز تو که اینقدر به خانواده وابستگی داری و تنهایی آزارت میده سریع برگرد به وطنت خوب و خوش زندگی کردن به خود آدم ربط داره نه به جایی که زندگی مبکنی همه را دوست دتشته با تا دوست داشته باشند.

    پاسخحذف
  4. Jaleb injast hameh masalan!!!! shakian vali haich kas bar nemigardeh!!! baba jaan bikhial!!!!!!! mardin bargardin! ya ezo jezo nane man gharibam bazi ke ma irani ha avaleshim! o bezarin kamel kenar! shoma ke 1 sale oomadi chejoori too matnet nazar dadi ke BADE CHAND SAAL.......! SHOARO TATIL KONIM MA IRANI HA!!!!

    پاسخحذف
  5. ino kheyli doos dashtam:

    آن وقت می شوید ایرانی غریبه با ایرانی که میان یک مشت تا ابد غریبه زندگی می کند.


    vali dar koll 10% ba kolle matlab movafegham...omidvaram movafagh bashid...avalesh kheyli sakhte...kam kam behtar misheh...hamoon gharibehe ke beshid, khub misheh :)

    پاسخحذف
  6. اگر انجا راخت نیستی برگردو به حرف مردم هم کاری نداشته باش

    پاسخحذف
  7. ma dar iran baste be sharayet va farhange unja ta jayi roshd kardim va shakhsiati baraye khodemun sakhtim, vaghti az iran kharej mishi dar mohit farhang va date jadid, avval bayad in shakhsiate khurd beshe ta ye mane no, ye mane balatar, ghavitar va kameltar azash biad birun. afsuse gozashte ro nakhor, ba in badbini dar in marhale gir mikoniaa! ma dar iran kheyli zaef bar umadim, az in forsate pish umade estefade kon. movafagh bashi

    پاسخحذف
  8. salam ye email baraton dadam lotfam check konid.mamnon az neveshte jalebeton

    پاسخحذف
  9. Beautiful and smart. There are many reasons why people don't come back but that is a separate article to write about.

    پاسخحذف
  10. motnaen bashiin age iran ham bargardid,baazi mogeha ye sharayetii pish miad ke be khoodetoon migiin eikash mimondam hamoonjaa,hamashoon nesbiee va baste be sharayet tagiir mikonee,dar koll ba shoma movafegam,yanii eikashh iran joori bood ke mimondim to iran,amma heif...1

    پاسخحذف
  11. به هر حال ایشون حق داشته نظرشو بگه. فارغ از مخالفت یا موافقت با نظرات مطرح شده این برخورد "آقاجون دوست نداری برگرد" خیلی برخورد غیر منطقیه. کی گفته امکان نظر دادن به معنی حمله به نویسنده و لمپنیسم نوشتاریه؟ می شه آزادانه نظر داد و مخالف هم بود اما "کسی برات دعوتنامه نفرستاده" و "تو که یک ساله اومدی چه جوری نظر دادی" برخوردی نیست که از یه آدم متمدن و آشنا به فرهنگ غالب دنیا ( از جمله همون کانادا) سر بزنه

    پاسخحذف
  12. یک زایش دوباره است
    به همان اندازه شکننده و آسیب پذیر
    این بار اما بدون جفت و بند ناف و مادر

    پاسخحذف
  13. سلام سالار عزیز...خوشحالم که دوباره نوشتی...دربست نظراتتون رو قبول دارم...در نوشته های من غم مادر ی که تنهایی فرزندش را می بیند هم هست اما نوشته های شما کاملا منطقی بود .کاش وقتی ایرانیم خوب فکر کنیم...ما هم شاید فقط 6 ماه بمانیم .نمی دانم همسرم کار مناسبی داردومی گوید می خواهد کمی از پولهای هدر رفته را جبران کند بعد برگردیم ولی من نمی خواهم پا گیر شوم.زندگی ایران رو هم دست نخورده گذاشتیم...شاید اگر راه برگشت نباشه زودتر بشه عادت کرد.
    در هر صورت ممنون که صادقانه نوشتی ...باورتون نمی شه ولی بعضی از دوستان در حالیکه برای من کامنت می گذارند و از شرایط بد اینجا می نویسند همان روز در وبلاگ خودشون پستی گذاشته اند که از سرزمین فرصتها و آرزوهاو خاک حاصلخیز مونترال !!!تعریف و تمجید نوشته اند ...دقیقا همان جملات کلیشه ای دلال های مهاجرت....
    اما یک وبلاگ نویس معمولی من نمی فهمم برای چه دروغ می نویسد

    پاسخحذف
  14. dooste aziz, Quebec jayeh khoobibara tahsil hast ama na barazendgei... avalin barkhord ba Quebecois motovajeh nejad parasty mishid...barayeh kar shohrateh khoobi nadareh va motasefaneh mohajeran jaygah khoobi nadaran. omadivaram zoodtar be maghsadeh aramesh beresid.
    Reza-BC

    پاسخحذف
  15. سلام بر دوست حقیقت گو و شجاع من
    من تمام شرایطی که گفتی اگر کسی تو ایران داره مهاجرت نکنه رو دارم ولی بازم مهاجرت میکنم چون تنها هدف من از زندگی به عنوان یه مهندس در ایران حتی اگر قرار باشه کف رستوران تمیز کنم ارزشی هست که جامعه برای کار من داره نه اینکه بخوام با پاچه خواری دروغ تملق چاپلوسی و جیره خوار دولت بودن خودمو بالا یکشم ارزش های زندگی برای هر کسی متفاوته
    حالا دوست من شما که اینقدر برخورد کانادایی ها برات سخته جطور موندی اونجا برگرد و بذار هموطنان خوبت در موردت حرف بزنن لااقل اینجا از یک خاک و مرز و بوم هستید برگرد و اینجا موفق باش برگرد و با عزت زندگی کن
    من اینجا غریبم چون ریش ندارم چون تسبیح دستم نیست چون تو خونه نماز میخونم و مسجد محل نمیرم چون انواع اقسام احادیث و روایات رو حفظ نیستم منم اینجا شبیه تو اونجا هستم چون ایرانی ولی از نوع بنده خالص خدا نیستم من اینجا غریبم...
    تو برگرد ولی من ...

    پاسخحذف
  16. سلام دوست عزیز-واقعا سخته که ادم دلش برای هم وطناش بسوزه و به جای دروغ-واقعیت رو بگه و این جواب ها رو تو کامنت ببینه

    مرسی از اینکه با ما رو راست بودی و مرسی از اینکه اینقدر شجاعت و شهامت داشتی که این حرف رو بزنی

    من نمیدونم چرا ما ایرانی ها عادت داریم خودمون رو توجیه کنیم و همیشه واقعیت رو با داستان خیالی جایگزین کنیم

    من خودم دلایل محکمی برای مهاجرت داشتم-ولی حالا که قیاس می کنم می بینم که اینطوریا هم نیست
    سپاس از شما

    پاسخحذف
  17. خیلی خوب نوشتی .
    واقعا با شرایط امروز کانادا مهاجرت مثل تخم مرغ شانسی شده واسه یکی میگیره واسه یکی عذاب میشه. من نمیگم ایران بد نیست ولی آیا واقعا کانادا خوب هست؟؟؟ آیا کیفیت زندگی الزاما تویه قسطی خونه خریدن در نواحی قطب شمال خلاصه میشه؟ یا اختلاف بین پژو قسطی تو ایران با تویوتا قسطی تو کانادا توجیه خوبی برای دوری از عزیزتزین کساتون میتونه باشه؟ به این سوالا پاسخ بدین. آیا 5 ماه زمستون تحمل کردنش سخت تره یا آلودگی هوای تهران؟ قبل از مهاجرت مقایسه کنید مسیر مهاجرت دور برگدروناش زیاد نیست متاسفانه.
    دوستای عزیزی که تو ایرانید درک میکنم عکس العمل هاتون رو چون منم خودم ایران که بودم کسی از این حرفا میزد اعصابم خورد میشد ولی باور کنید مهاجرت و معضلات مالی و روانی بعدش برای اکثر افرادی که رفاه نسبی تو ایران دارن معامله خوبی نیست ولی اگر توانایی پرداخت حداقل های زندگی در ایران رو ندارید یا در شهرای نسبتا محدود و محروم زندگی می کنید می تونه بهترین تصمیم زندگیتون باشه

    پاسخحذف
  18. درست لحظه ای که از درد غربت به خودم می پیچیدم و داشتم با چشم اشکی خودم رو سرزنش میکردم که چرا اینکار رو با خودم و زندگیم کردم! داشتم فکر میکردم که یا من برای بقیه کسانی که بیست و اندی سال میشناختم، مرده ام یا که اونا برای من. در هر حال هردو حالتش برای من همین حس رو داره که الان دارم. خلاصه داشتم دغ قورت میدادم که گوشیم رو برداشتم و با تمام احساس توی گوگل سرچ کردم کلمه لرز رو. چون داشتم میلرزیدم و… و این صفحه برام باز شد که الان توش نظر دادم. با شما موااااافقم با تمام وجود. و این حس رو هیچ ایرانی نمیتونه درک بکنه مگر که مهاجر باشه و شما صد صفحه شرح حال بده کسی متوجه نمیشه مگر به سرش اومده باشه.

    پاسخحذف